مقدمه:انسان از خاک و گل به وجود آمده است، آن هم خاک و گلی که یک روزی در آن جا به دنیا می آید و روی زمینش نفس می کشد و راه می رود و زندگی می کند که به آن خاک و گلی که از آن به وجود آمده ایم وطن انسان گفته می شود.
مقدمه:انسان از خاک و گل به وجود آمده است، آن هم خاک و گلی که یک روزی در آن جا به دنیا می آید و روی زمینش نفس می کشد و راه می رود و زندگی می کند که به آن خاک و گلی که از آن به وجود آمده ایم وطن انسان گفته می شود.
تنه انشا: خاک و وطن مانند رابطه ی فرزند و خانواده یکدیگر را جذب می کنند. گویی که هر کجا که باشد حتی فرسنگ ها دورتر باز هم تمام فکر و روح و احساسش او را به سمت خود می کشد. وطن هر انسانی مایه ی افتخار و سربلندی اوست. دائما در تلاش است که نقشی هر چند کوچک در جلوه گر شدن و درخشیدن وطن خود در زندگی داشته باشد و زمانی که وطنش در جنگ و خونریزی باشد با غیرت و تعصب به پیش می رود تا مانع از دست دادن حتی یک وجب از خاکش نشود و با گذشتن از جان خود و رهاکردن خانواده خود به میدان جنگ می رود تا از وطن که خانواده بزرگ او است محافظت کنند دقیقا همان کاری که مردمان غیور و شجاع کشور خودمان در جنگ تحمیلی با عراق انجام دادند رگ و خون دادند تا رگ وطنشان پاره نشود و از هم گسسته نشود و یا زمانی که وطنش به موفقیتی دست یابند ان ها نیز پابه پای آن شادی می کنند و جشن می گیرند. این رابطه ی حقیقی بین انسان و وطنش است اما وطن عزیز ایران ما که شمالش را دریای خزر آبی کرده و جنوبش را دریای خلیج همیشگی فارس. قسمتی از آن را جنگل و کوه فراگرفته و قسمتی دیگر را بیابان ها و شوره زارها به هر قسمت از آن نگاه کنی قشری با زبان و لهجه ی متفاوت می بینی. ترک و لر و کرد ، بختیاری،مازنی،گیلک،تالش و ارمنی و قفقایی در کنار یکدیگر و با همدیگر با مذهب های مختلف مثل شیعه و سنی و مسیحی و یهودی زندگی می کنند و همگی به عنوان خواهر و برادر وطنی یکدیگر را پذیرفته اند. در سختی ها و مشکلات مانند کوهی محکم در کنار یکدیگر می ایستند.
به وطنم که در عین حال در شمالش باران می بارد و در جنوبش گرد و خاک و در غربش آفتاب و در شرقش برف می بارد را دوست دارم. با همه ی سختی ها و مشکلات و دردهایش و با همه ی خوبی ها و شادی هایش من به داشتن چنین وطنی با چنین مردمی افتخار می کنم. ایران من.وطن من.خانه ی ابدی من.
نتیجه گیری:انسان ها در خاکی آرام می گیرند که از آن به وجود آمده اند و دوست دارند که در همان خاک دفن شوند به گونه ایی از همان جایی که آمده اند به همان جا بازگردند. روحشان اینگونه آرامش ابدی می گیرد و قلبشان مالامال از حس خوب می شود
کلمه ldquo;مادرrdquo; فقط یک کلمه نیست، مادر که می گویی می توانی مزه عشق و مهربانی را روی زبانت احساس کنی، انگار خداوند دنیایی از دلسوزی و زیبایی و فداکاری را در یک کلمه خلاصه کرده و آن مادر است!
کلمه ldquo;مادرrdquo; فقط یک کلمه نیست، مادر که می گویی می توانی مزه عشق و مهربانی را روی زبانت احساس کنی، انگار خداوند دنیایی از دلسوزی و زیبایی و فداکاری را در یک کلمه خلاصه کرده و آن مادر است!
مادر یگانه همراه پس از خداوند است که از قبل از تولد با من بوده و همه عمرش یک لحظه از مراقبت و دل نگرانی من دست نکشیده است. در شادی ها با خنده من خندیده و در غم ها و لحظات سخت با من گریه کرده و دلداری ام داده است.
مانند یک دوست در تنهایی ها دستم را گرفته، مانند یک معلم هر آنچه می دانسته به من یاد داده، مانند یک مراقب اشتباهاتم را تذکر داده و برای این که به آرزوهایم برسم از آرزوهای خودش گذشته است.
مادرم فرشته ای است که خداوند بال هایش را گرفته و او را به شکل انسان به زمین فرستاده تا من هیچ وقت احساس تنهایی نکنم. فرشته ای که هروقت اشک روی صورتم جاری شد آن ها را پاک کرد و وقتی بیمار شدم پروانه وار کنارم چرخید و از من پرستاری کرد.
مادر عزیزم! اگرچه بهشت خدا زیر پای تو است اما من همه دنیایم را زیر پاهایت می گذارم و فرشی از محبت و قدردانی برایت پهن می کنم تا از روی آن عبور کنی و با دستانم تاج گلی با عطر وفا برایت می سازم و روی سرت می گذارم چون تو ملکه زندگی من هستی که هر چه دارم از وجود توست.
زحماتی که تو برایم کشیده ای بی نهایت است و من هرگز نمی توانم تا پایان عمرم حتی گوشه ای از آن ها را برایت جبران کنم اما همیشه تلاشم را خواهم کرد که فرزند خوبی برایت باشم و با موفقیت هایم شادی در دلت و لبخند روی لب هایت بنشانم.
دوستت دارم مادر عزیزتر از جانم!
دوست دارم امروز در انشایم بگویم که چقدر به دانستن نیازمندم و شما تنها کسی هستید که می توانید دانایی را به من هدیه دهید. كلاس به واسطه حضور شما متبرک می شود.
دوست دارم امروز در انشایم بگویم که چقدر به دانستن نیازمندم و شما تنها کسی هستید که می توانید دانایی را به من هدیه دهید. كلاس به واسطه حضور شما متبرک می شود. برترین طواف معلم سعی میان شاگرد و تخته سیاه است و این طواف زیباترین لحظه های زندگی تان را می سازد. محراب شما كلاس درس است آنجا كه معبدیست راستین برای رسیدن به افق های دور خدایی شدن.
معلم ای که نفس های شما زندگی ام را طراوت می بخشد و ساحل نگاهتان دلم را آرامش، حرفهایتان چون جواهر بر صندوقچه ذهنم به یادگار می ماند و پرنده ذهنتان نامه رسان عشق و محبت است.
ای که صفای روح هستید و صبوریتان به قامت سرو، دلتان به صافی آینه و دستانتان یاری گر راه های دشوار زندگی ام است با چشمانم می بینم که چون شمع می سوزید و با گوش هایم می شنوم که صدایتان آرام آرام رسم دوستی را در گوشم زمزمه می کند، با قلبم حس می کنم که تپش ثانیه ها را آرام کرده اید، که با گچ و تخته روزهای درس را برایم خاطره ای جاودانه می کنید.
ای که با خنده هایتان کوله باری از غم را از دوشم بر می دارید، ای پنجره رو به دریای من، من با دروس شما با راز موفقیت آشنامی شوم، با آداب زندگانی انس می گیرم و به تماشای بهار می رسم.
ای که مهرتان از خورشید تابان هم تابان تر است، من با ضرب و حساب شما قضیه تالس را درک می کنم و با مساحت و حجم شما زمین را می شناسم. دفترچه خاطرات زندگی را با شما شناختم و می دانم که با یاد معلم عزیزم آن را به پایان می رسانم.
ای که با تمام توانایی هایتان تارهای وجودم را به صدا در آوردید و خواندن غزل با خدا بودن را به من آموختید و در سخت ترین لحظات زندگی، سرود سرسبزی را در وجود سرو سرودید.
ای ساحل در سکوت مانده پرهیاهو، ای معلم عزیزم! می دانم گوشه ای از سخنان گهربارتان را با هدیه کوچک انشای تبریک روز معلم جبران نمی توانم بکنم اما از اعماق وجودم از ته قلبم می گویم: دوستتان دارم.
طبیعت یعنی هر آنچه که خداوند مهربان به ما عطا کرده است . و انسان در حفاظت از ان مسئول است .
طبیعت یعنی هر آنچه که خداوند مهربان به ما عطا کرده است . و انسان در حفاظت از ان مسئول است .
ازسرسبزی و زیبایی کوه و دشت و دمن تا دریا و غروب و خورشید و بسیاری از چیز های دیگر که زبان من قادر به گفتن آن نیست طبیعت همان گلی است که ما از روی خود خواهی آن را از اصلش جدا می کنیم، تا زیبایی و عمر کوتاهش را کوتاه ترکنیم را کوتاه تر می کنیم.
طبیعت همان دریایی است که از زیباییش استفاده می کنیم ،از جزر و مدش زیبایی طبیعت را بیش تر حس می کنیم
اما پس از ترک کردن دیا و ساحل هر آنچه که دور ریختنی است را در آن جا رها می کنیم ،با اینکه می دانیم این کار بد و ناپسند است
ولی آن را انجام می دهیم و از همه بد تر زمانی است که برای تفریح خود زباله ها را در طبیعت رها میکنیم
اما نمی دانیم چه آثار بدی برای خودمان دارد صدای طبیعت
همچون آهنگ دلنواز روح ما را تازه می کند و به ما زندگی دوباره می بخشد .
صدای شرشر آب صدای جیک جیک گنجشگ ها و صدها صدای دیگر که از آن لذت می بریم .
ما انسان ها طبیعت را بسیار دوست داریم
ولی از همه موجودات بیش تر به آن آسیب می زنیم
ما باید برای طبیعت مانند هر موجود زنده ی دیگری احترام بگذاریم و برای آن ارزش قائل باشیم .
یادمان باشد که ما در برابر نعمت های خداوند مسئول هستیم
و خداوند از ما درباره ی آن نعمت ها باز خواست می کند .
خداوندا کمک کن تا قدر طبیعت را بهتر و بیش تر بدانیم .
درباره این سایت